متن شعر: |
ashkyar دوشنبه, 1389/11/04 13:00:27
دل سوخته
دل سوخته تر از همه سوختگانم از جمع پراکنده رندان زمانم
در صحنه بازیگری کهنه ی دنیا عشق است قمار من و بازیگرآنم
با آن که همه باخته در بازی عشقم بازنده ترین هست در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است ، به کامم دل سوخت تن سوخت ، ماندست ملامت
عمری است که می بازم و یک برد ندارم اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و مجرم به مجازات مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم ، با درد بسازم در مذهب رندان این است نمازم
من در بدر عشقم و رسوای جهانم چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش سرگرم قماریم من و او روسر جانم
باید که ببازم ، با درد بسازم در مذهب رندان ، این است نمازم ...
|
شاعر: |
فروغی |