متن شعر: |
زمزمه ی سکوت
گل های بسته .پروانه ی شادمان به کجا نمی دانم
بدون آب.بدون غذا درخت سیب روی رودخانه صدای زنجره
کندن گل نیلوفر رهایی از ساقه پراکنده شدن عطر
هر شب با لالایی آن ها به خواب میروم پشه های مهربان با نوازششان بر باد
نوازش باد صدای پرندگان سنجاقکی بازیگوش
زنجره ی خاموش به آرامی میخواند سرود باد را!
مورچه های کوچک به همه سو دواننددنبال غذا حال آنکه غذا نیز بهانه ای است
گل های مریم و رازقی پراکنده ساختند عطرشان را چقدر مهربانانه
سرخی خورشید هنگام غروب چقدر چهره ی صبح را دلربا کرده است
گیسوانش در باد به همه طرف سرگردانند ومن به تماشای او مشغولم
محدودیت و بی نهایت را رها ساز تا بتوانی نوازش باد را بر علفزارها احساس کنی...
|
شاعر: |
?! |