متن شعر: |
وقتی تو مثل همیشه سایه ی نگاه آرامت را از نوجوانه های عطشم دریغ میکنی نمی فهمی... و نمی دانی که شراره های شوقم را چگونه با اشک های نجیب در بکیرانه ی مرداب چشم ها - بی بغض و بی صدا – درنطفه خاموش می کنم وقتی که حتی انتظار قهر مرا از حقارت بدرقه ات محروم می کنی نمی دانی که با لبان لرزانم چگونه شعله های فریاد اعتراض قلبم را - نگفته – می بلعم و در لابلای حرف های مثل همیشه ناگفته... مکتوم می کنم چقدر از حقارت نگفتن و ترسیدن به خود فشرده شدم و حالا با کلام آخر تو حصار شیشه ای ترک خورده ی درونم - عمیق – می شکند ! براستی هنوز صدای شکستنم را نمی شنوی ؟ ! چقدر گریه ها و شکستن ها ... آغوش آغشته ، به عطر توام در سوز غربت این شعله های داغ می سوزد اما دریغ که نهال وعده ها و خاطر ه ها هنوز تر است و در آتش التهاب من نمی سوزد ! ... چقدر به خود دروغ گفتن ها ؟ ! تو می توانی هنوز هم توانایی آن را داری که خشم بغض مرا حتی با اشارت انگشت برای همیشه بی کلام گردانی و کوچ خشماگین این عقاب زخمی را - تنها با دام زمزمه ای کمرنگ - کبوترانه بی پرواز گردانی ...
تو می توانی غبار لحظه ها را از خاطرات کهنه و پوسیده برگیری هنوز توانایی آن را داری که به معراج تمنای قلب من - مغرور و عاشقانه – پر گیری !
مرا به یاد آور « ای غرور توانستن ها و خضوع نخواستن ها» |
شاعر: |
کیانا وحدتی
دکلمه شعر با صدای مهدی
Mehdi یکشنبه, 1391/05/08 10:54:09
http://www.4shared.com/mp3/WY9kYTue/Ghorure_Tavanestanha_Va_Khozue.html
|