متن شعر: |
در روزهای آخر اسفند،
کوچ بنفشههای مهاجر،
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند،
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد،
در اطلس شمیم بهاران،
با خاک و ریشه
ـ میهن سیارشان ـ
در جعبههای کوچک چوبی،
در گوشهی خیابان، میآورند:
جوی هزار زمزمه در من،
میجوشد:
ای کاش . . .
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یکروز میتوانست،
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران، در آفتاب پاک.
|
شاعر: |
از مجموعۀ «زبان برگ»
«شفیعی کدکنی»
|