شرح: |
پارازیت
۱ـ با مرگ مغزی ، افکارش یتیم شد
۲ـ در مواقع تنهایی ، بهترین همراه ، تلفن همراهم است
۳ـ گورستان ، سالن غذاخوری حیوانات موذی است
۴ـ همیشه خودکارم به احترام کاغذ سفید ،کلاه را از سر بر میدارد
۵ـ از ترس سانسور خیلی از نوشته هایم مفقودالاثر شدند
۶ـ از بیم طلوع خورشید ، موهای شب یک پارچه سفید شد.
۷ـ خیلی از خود ساخته ها در مقابل قدرت خود باخته شدند.
۸ـ از کسانی که با من موافق بودند چیزی نیاموختم
۹ـ خیلی از معتادها تابلو هستند ، اما ارزش هنری ندارند
۱۰ـ افکار زیبایش ، پس از فرار به تابعیت مغزی بیگانه در آمد
۱۱ـ با هم آغوشی آفتاب و باران ، رنگین کمان متولد شد.
۱۲ـ با سوار شدن به تاکسی ، کلی پیاده شدم
۱۳ـ من از خیرش گذشتم ، اما او تصمیم گرفت از شرم خلاص شود
۱۴ـ زیباترین صدا برای گوشهای سنگین ، فریاد است
۱۵ـ گاهی اوقات مهمان از پشت سر زیباست
۱۶ـ بعد از بوئیدن گل ، مرگ غنچه را به او تسلیت گفتم
۱۷ـ در قلمرو کاریکلماتور ، اکثرا با تبسم وادار به تفکر میشوند
۱۸ـ واقعیت مثل آب است، اما بعضی ها نوشابه را ترجیح میدهند
روزنامه قدس ۳۰/۹/۸۷
|