شرح: |
اگر از آن دسته هستید که، مثل من، به "سوختگی نسلها" اعتقاد ندارند، که هیچ... اما اگر مثل بعضیها فکر میکنید که همهی کسانی که پنج سال زودتر از شما به دنیا آمدند به جایی رسیدند و از مواهبی بهره بردند که تخم آن را ملخ خورد و چیزی برای شما باقی نگذاشت و تمام کسانی که بعداً به دنیا آمدند صاحب امکاناتی شدند که برای نسل شما فقط یک رؤیا بود و بعد با قیافهای حق به جانب نتیجه میگیرید که مصداق بارز "نسل سوخته" هستید و متوقعاید تا همه برایتان دل بسوزانند یا کف بزنند میگویم که... "با شما موافق نیستم."
پای درد دل آدمها که بنشینید میبینید نظریهی "سوختگی نسل"ها میان متولدین دهههای بیست تا شصت طرفدارانی دارد که سرسختانه بر این باورند که فقط نسل آنها سوخته و برای اثبات این مدعا جای سوختگی را به دقت نشان میدهند:
یک نفر متولد دههی بیست- ...تازه وقت استراحت و آسایشمان بود که اینطور شد... خوش به حال پدرانمان که در آرامش پیری را سپری کردند و خوش به حال شما که هنوز جوانید... سوختیم آقا، سوختیم ما...
یک نفر متولد دههی سی خطاب به نفر قبل- ... باز خوش به حالتان که فرصت کردید کار کنید و صاحب خانه و زندگی بشوید و به وقت استراحت برسید ما چه بگوئیم که تازه شروع کرده بودیم برای خودمان زندگی بسازیم... نسل سوخته که میگویند ما هستیم نه شما...
یک نفر متولد دههی چهل خطاب به متولد دههی سی- ... شما خوشبخت بودید که توانستید شروع کنید، ما نسل سوخته هستیم که حتی فرصتی برای شروع کردن پیدا نکردیم...
یک نفر متولد دههی پنجاه در جواب به ادعای نفر قبل- ... شما اگر فرصت شروع نداشتید در عوض در کودکی چهارتا کارتون خوب دیدید و در مدرسه لباسهای رنگی پوشیدید! ما سوختیم که تمام کودکیمان با این کارتونهای ژاپنی گذشت، نسل سوخته ما هستیم که با صدای ترقه بزرگ شدیم...
یک نفر متولد دههی شصت در تلاش برای پایان دادن به این بحث بی سرانجام- ... خوش به حال شما که فقط مشکل نسلتان صدای ترقه بود ما چه بگوئیم که با اینترنت و موبایل و ماهواره بزرگ شدیم و چشممان به دنیا باز شد و بیشتر از همهتان میفهمیم و بیشتر از همهتان با پدر و مادرهامان مشکل داریم و هیچ کس درکمان نمیکند و... پس ما نسل سوخته هستیم...
ظاهراً گروهی از ما، فارغ از سن و سال، تمایلی مهارنشدنی برای بزرگنمایی مشکلاتمان داریم، میخواهیم همه را متقاعد کنیم که ضربههای مهلکی خوردهایم و حقمان پامال شدهاست و به این خاطر به هدفی که داشتیم نرسیدیم یا آنی نشدیم که میخواستیم... و چون قبولاندن این موضوع به معنای اعتراف ضمنی به قبول شکست در زندگی است و اولین پیامد آن به زیر سؤال رفتن قدرت و شخصیت فردیمان است، شکست را به تمام افراد یک نسل تعمیم میدهیم تا در پناه این جمعیت کلان از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم... تا خودمان را تبرئه کنیم.
واقعیت این است که فارغ از سن و سال و نسلی که به آن تعلق داریم، همه در "امروز" زندگی میکنیم و از اتفاقاتی که در جامعه روی میدهد متأثر میشویم و بر زندگی نسلهای قبل و بعدمان تأثیر میگذاریم...
همه میتوانند طعم رنج را به تنهایی بچشند اما هیچکس نمیتواند در جامعهای که خوشبخت نیست به تنهایی احساس خوشبختی کند؛ ما از غمها و شادیهای هم سهم میبریم.
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم آذر 1387ساعت 20:30 توسط توکا نیستانی |