کیانا وحدتی
راهنمای سایت
صفحه اصلی تالار گفت و گوزبان و ادبیاتموسیقی ایرانیکتابخانه کیانافیلم/کارتونمعماریاخبار و دانستنیهاپزشکی و سلامتبیداری معنویفرهنگ لغتدرباره کیاناورود
<<بعدیقبلی>>


کیانا وحدتی
هنوز باورم نمی شود که رفته ای هنوز باورم نمی شود تو بوده ای که اینچنین غرور عشق را به...

جزئیات بیشتر...




عشق
بررسی عشق از دیدگاه جسمانی، روانی، اجتماعی و مذهبی است, رنه آلندی,...

جزئیات بیشتر...


رستوران و مشاور
« 3615 بازدید »

شرح: جانی ساعت ۲ از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود .

چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود :

" ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار! "

جانی معطل نکرد، داخل رستوران شد، یک پرس اسپاگتی و نوشابه برداشت و سر میز نشست

گارسون برایش سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت:

" ولی من که این غذاها رو سفارش ندادم؟!"

گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت:

" خودشان می فهمند که من نخوردم! "

اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت : 15 دلار و 10 سنت !!!

جانی معترض شد : " ولی من که هیچکدوم رو نخوردم؟!! "

و مرد پاسخ داد " ما آوردیم ، می خواستین بخورین ! "

جانی که خودش ختم زرنگهای روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه 10 سنتی روی پیشخوان گذاشت !

وقتی صندوق دار اعتراض کرد، جانی گفت:" من مشاور هستم و بابت هر یک ساعت مشاوره 15 دلار می گیرم."

متصدی گفت :" ولی ما که مشاوره نخواستیم؟!"

و جانی پاسخ داد :"من که اینجا نشسته بودم ، می خواستین مشاوره بگیرین! "

و سپس به آرامی از آنجا خارج شد ...

 

تهیه کننده سند: فرحناز

نظرات بازدید کنندگان    

آپارتمان A4A: طراحی سئو