شرح: |
۱ـ .شخصی نزد طبیبی رفت و گفت : دردی دارم آن راعلاج کن طبیب پرسید چه دردی داری ؟ مریض گفت : چند روز است که موی من درد می کند! طبیب پرسید : امروز چه خورده ای ؟ مریض گفت : نان و یخ! طبیب گفت : سبحان الله نه دردت به درد آدمیان می ماند و نه غذایت به غذای عالمیان!
۲ـ پیرزنی در آینه نگاه می کرد دید چشم هایش گود رفته , صورتش چین خورده و رنگش پریده است با خود گفت: معلوم میشود دیگر مثل قبلاً آینه نمی سازند!
۳ـ عبید زاکانی در رساله ی دلگشا از فواید پس گردنی می نویسد: پس گردنی فضیلتش آن است که حسن خلق می آورد , خمار از سر به در می کند , بد رامان را رام می سازد و ترش رویان را منبسط می سازد و دیگران را می خنداند , خواب از چشم می رباید و رگ های گردن را استوار می سازد !!
|