کیانا وحدتی
راهنمای سایت
صفحه اصلی تالار گفت و گوزبان و ادبیاتموسیقی ایرانیکتابخانه کیانافیلم/کارتونمعماریاخبار و دانستنیهاپزشکی و سلامتبیداری معنویفرهنگ لغتدرباره کیاناورود
<<بعدیقبلی>>


کیانا وحدتی
موسیقی یعنی اندیشه، یعنی هستی را باید کردن، یعنی صدای باران را آهنگ زندگی کردن، موسیقی یعنی در...

جزئیات بیشتر...




ازدواج در ایران باستان
در دین زرتشتی تعدد زوجات روا نیست و گفته شده همانگونه که یک زن...

جزئیات بیشتر...


شوخی عشقی
« 664 بازدید »

شرح: روزی مجنون برای دیدن لیلی بعد از کلی سرگردونی مسیر عبور اون رو پیدا میکنه و از ساعت های اولیه صبح میره و سر راه لیلیش میشینه تا شاید روزگار یارش بشه و بتونه معشوقه خودش رو ببینه اینقدر اونجا به انتظار میشنه تا آفتاب غروب میکنه و مجنون از رویه خستگی خوابش میبره از دست روزگار بد در همون زمان لیلی میاد و از اون مسیر عبور میکنه . از همراهانش میپرسه که این کیه که اینجا سر راه خوابش برده ؟ بهش میگند که این همون مجنونه تو هست که بخاطره دیدن شما از صبح تا الان اینجا نشسته و اینقدر خسته شده که خوابش برده . لیلی لبخندی میزنه و چند تا گردو از تویه جیبش بیرون میاره و میندازه تویه دامن مجنون و به راهش ادامه میده و میره . بعد از ساعاتی مجنون از خواب بیدار میشه و سوال میکنه که این گردو ها چیه تویه دامن من ؟ اطرافیانی که اونجا بودند ماجرا رو براش تعریف میکنند و بهش میگند که لیلی وقتی فهمید تو بخاطرش این همه وقت اینجا نشستی لبخندی برای تو زد و رفت اما به یکباره میبینند که مجنون به سرش میزنه و گریه میکنه
سوال میکنند که چی شده ؟ چرا اینطور میکنی با خودت ؟
میگه شما نمیدونید ! لیلی با این کارش به من فهموند که تو هنوز باید بری گردو بازی و عاشقی کار تو نیست
به قول سعدی ( در داستان شمع و پروانه ) شمع به پروانه- که ادعای عاشقی می کند - می گوید :

که ای مدعی عشق کار تو نیست          که نه صبر داری نه یارای ایست

می دانید که : مجنون در عشق ثابت قدم است .   وقتی می شنود که لیلی مرد بر سر قبرش می رود و جان به جان آفرین تسلیم می کند . این معنی واقعی عشق ورزی است . البته جای شگفتی نیست که : همه مردان ایرانی این چنینند .  

تهیه کننده سند: سوشیانس

نظرات بازدید کنندگان    

آپارتمان A4A: طراحی سئو