شرح: |
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود ، با اینکه از همه ثروتهای مادی دنیا بهره مند بود ، قلبش هیچگاه شاد نبود .خدمتکاری داشت با ایمان ، روزی وقتی متوجه شد که اربابش تا حد مرگ نگران است به او گفت : ارباب آیا حقیقت دارد که پیش از بدنیا آمدن شما ، خداوند جهان را اداره میکرد ؟ گفت بلی . مجددا" پرسید : آیا حقیقت دارد که پس از شما هم آنرا اداره خواهد کرد ؟ گفت بلی . خدمتکار گفت : پس چه طور است که به خداوند اجازه دهید که وقتی شما در این دنیا هستید ، نیز او جهان را اداره کند ؟ |
دسته: |
مهارتهای زندگی |