شان نزول: |
داستان کلاغ و روباه ،روباه با حیله گری از آواز پدر کلاغ تعریف می کند و می گوید اگرممکن است شما هم نمونه ای از مهمان نوازی پدر بزرگوار خود را بروز دهیدو یک دم آواز خوش و دلکش خویش را محظوظ بفرمایید.کلاغ احمق از سخنان تملق آمیز و فریبنده ی روباه حیله گر فریفته شد و چشم ها را بست و منقار را باز کرد تا دمی برای او آواز بخواند که ناگاه قالب پنیر از منقارش افتاد.روباه آن را به تندی در ربود و گفت:«ببخشید،مقصودم شنیدن آواز نبود بلکه می خواستم بدانید که تا ابله در جهان هست،مفلس در نمی ماند. |
منبع: |
داستان های امثال امینی –داستان های امثال دکتر حسن ذوالفقاری |