 تصویر |
موضوع: |
داستان فارسی |
نویسنده: |
پرینوش صنیعی |
ناشر: |
روزبهان |
سال انتشار: |
1387 |
سایر آثار نویسنده: |
سهم من ، رنج همبستگی |
معرفی کتاب: |
پدر آن دیگری رمانی بینظیر از زبان یک کودک, که تا 7 سالگی قدرت تکلم ندارد و همه تصور میکنند که او معلولیت دارد.این کودک که هم اکنون در سن 20 سالگی است تمام جزئیات اتفاقات و احساسات آن سنین خود را با همان تفکرات میگوید.داستانی کاملا متفاوت از تمام رمانهایی که تابه حال خوانده اید.شما با این کتاب تمام مشکلات جامعه را از دریچه دید یک کودک میبینید و با او همراه میشوید تا داستان زندگی عجیبش را بشنوید. گوشهای از داستان: من دیگر یاد گرفته بودم از مردمی که مرا خنگ یا عقب افتاده صدا میکنند چگونه انتقام بگیرم تا دلم خنک شود و بتوانم دوباره با اسی و ببی بازی کنم. تنبیه هم میشدم ولی مهم نبود از وقتی که بابای آرش به خاطر قیچی کردن کت و شلوارهایش کتکم زد و یک شبانه روز در اتاق زندانیم کرد, دیگر از هیچ تنبیهی نمیترسیدم. از این که بدتر نمیشد. کاش میتونستم فحش بدهم, تمام بچهها فحش بلد بودند, خیلی دلم میخواست این کلمههای جادویی از دهانم بیرون بیایند ولی حیف!.. از میان تمام حرفها فحش را تشخیص میدادم, با دقت آنها را میشنیدم و به خاطر میسپردم, معنی بعضی را میفهمیدم, مثل پدرسگ, بابای آرش یکبار که نمیدانم چرا از دست آرش عصبانی بود به مادر گفت:"به این پدر سگ بگو دیگه تحمل این لوس بازیهاش رو ندارم. "عصبانیت او از آرش به اندازه کافی عجیب بود ولی این کلمه پدرسگ از آن هم عجیبتر بود. ما به اتاق خودمان رفتیم، اسی گفت:"دیدی بابای ارش هم فحش میده !"ببی گفت: "آره ...گفت: پدرسگ. یعنی بابای آرش سگه! "من گفتم:"عجب خنگیه این بابای آرش. بابای آرش که خودشه, پس یعنی خودش سگه! "وای که آنروز چقدر خندیدیم. سه تایی دور اتاق چرخیدیم و هی گفتیم :"پدرسگ , پدرسگ , پدرسگ... "
|
در کتابخانه کیانا موجود است: |
بلی |