 تصویر |
موضوع: |
پیرامون مرگ و مردن |
نویسنده: |
الیزابت کوبلر راس |
مترجم: |
علی اصغر بهرامی |
معرفی کتاب: |
کوبلر راس میگوید هر آدمی وقتی خبر مرگ قریبالوقوع خودش را میشنود از چند مرحله روانشناختی عبور میکند «در میان همه موجودات روی زمین، تنها انسان است که از مرگ میترسد و مرگ برایش اهمیت دارد. زیرا تنها آدمی است که به مرگ میاندیشد و در واقع میتواند به مرگ بیندیشد.» مراحل پنجگانه واکنش به مرگ از دیدگاه کوبلر راس: شوک و انکار خبر مرگ خودمان را انکار میکنیم نه، دکتر اشتباه میکند. اول گیج و گنگ میشویم. بعد، اولین جملهای که به ذهنمان میرسد این است: «او اشتباه میکند». در واقع ما صورت مسئله را پاک میکنیم؛ صورت مسئلهای که آنقدر اضطرابآور است که ممکن است ما را از این پزشک به آن پزشک بکشاند تا شاید یکی نظرمان را تایید کند و بگوید: «بله، آن پزشک اشتباه کرده. تو مردنی نیستی». خشم خشم خودمان را نسبت به دیگران ابراز میکنیم چرا من؟ فرد در این مرحله معمولا از انکار مرگ دست برمیدارد اما نمیخواهد موضوع را به راحتی بپذیرد؛ احساس ناکامی و خشم میکند و مدام از خودش و اطرافیانش میپرسد: «چرا من؟». او به دیگرانی که از انرژی و سلامت کامل برخوردارند، غبطه میخورد و خشمگین میشود و ممکن است نسبت به هر کسی احساس خشم داشته باشد؛ خداوند، سرنوشت، دوست، اعضای خانواده، پزشک، کارکنان بیمارستان و... چانهزدن برای بیشتر زنده ماندن معامله میکنیم تولد فرزندم را ببینم، بعدش بمیرم در این مرحله ما دیگر خشمگین نیستیم اما هنوز دلمان میخواهد موقعیت را کنترل کنیم؛ موقعیتی که هنوز هم نمیخواهیم بپذیریم که قابلکنترل نیست؛ هنوز به شکل یک مبارزه به آن نگاه میکنیم اما این بار از موضع انفعال، فقط چانه میزنیم. میخواهیم با همه چیز در ازای کمی بیشتر زنده ماندن معامله کنیم؛ با خداوند، با پزشک، با دوستان و... در این مرحله گاهی فکر میکنیم که پزشک به خاطر پرخاشگریمان در مرحله قبل، درست به ما نمیرسد. به همین خاطر سر به راه میشویم تا با مداوای بهتر، مرگ دست از سرمان بردارد. سازگارتر میشویم؛ پزشکمان را سؤالپیچ نمیکنیم؛ آرامتر برخورد میکنیم و حتی ممکن است با خدا وارد معامله شویم؛ بیشتر صدقه بدهیم، نذر کنیم، عبادت کنیم و اخلاقیتر باشیم اما در عوض از خدا بخواهیم اجازه بدهد عروسی پسرمان را ببینیم! در واقع ما داریم به نوعی با فروشنده چانه میزنیم تا او کمی بیشتر به ما تخفیف بدهد و زندگی را به بهایی ارزانتر از مرگ به ما بفروشد. افسردگی افسرده میشویم و پیشاپیش برای خودمان عزا میگیریم برای خودمان عزا میگیریم مرحله چانهزدن خیلی طول نمیکشد؛ بیماری پیشرفت میکند و همه قراردادها نقض میشود و ما غمگین میشویم؛ به خاطر بیماری، به خاطر مشکلات شغلی و مالی خاصی که برای خودمان و خانوادهمان به وجود آوردهایم؛ به خاطر مرگی که احساس میکنیم امروز یا فردا خواهد آمد؛ به خاطر برنامههایی که هرگز فرصت انجامش را پیدا نخواهیم کرد؛ به خاطر رؤیاهایی که هرگز به آنها دست پیدا نمیکنیم و... این غمگینی و نا امیدی ممکن است آنقدر شدید شود که ما کاملا افسرده شویم؛ یعنی از دیگران کناره بگیریم؛ حرکات و حرف زدنمان خیلی کند شود؛ نتوانیم تصمیمهای ساده روزمرهمان را بگیریم؛ خواب و اشتهایمان به هم بریزد؛ به خاطر خیلی چیزها احساس گناه کنیم و بدتر از همه اینکه افکار خودکشی به سراغمان بیاید. پذیرش میپذیریم که به زودی خواهیم مرد و مرگ، یک قانون جهانشمول است. همه میمیرند، من هم مرحله آخر واکنش به مرگ، مرحلهای است که ما میپذیریم مرگ یک پدیده اجتنابناپذیر و جهانشمول است و باید با آن به تفاهم رسید. دوری از عزیزان و اطرافیانمان را بهعنوان نتیجه مرگمان قبول میکنیم و در بهترین حالت، احساسات پریشان خودمان را در مورد پایان زندگی سر و سامان میدهیم. گاهی ممکن است بیتفاوت باشیم یا احساس تسلیمشدن داشته باشیم؛ شاید به این خاطر که از این جدال 5 مرحلهای با مرگ خسته شدهایم http://www.hamshahrionline.ir/news-22256.aspx |
در کتابخانه کیانا موجود است: |
بلی |